به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ فلسفه کاربردی، عبارت است از به کار بردن اصول و مفاهیم مشتق از فلسفه و مبتنی بر آن، برای پژوهش در باره شئون عملی و فعالیت های انسان.
این اصول و مفاهیم برای «پژوهش» در باب شئون عملی استفاده می شوند. علت این که چرا این نوع فلسفه مهم است، این است که معرفت کاربردی، معرفت فلسفی درجه سوم است و ضرورتا منجر به حقیقتی تام که قابل اجراء در تمامی زمان ها و مکان ها باشد، نمی شود.
فلسفه کاربردی با حفظ شأن فلسفی مفاهیم، آنها را با زندگی روزمره پیوند میزند. یک مثال در این مورد، که شایسته مطالعه جدی است، تلاشهای اندیشمند معروف لوی اشتراوس است که با تلاشهای فلسفی و تئوریک خود واقعیتی به نام اتحادیه اروپا را شکل داد.
نمونه دیگر تلاشهای فلسفی و تئوریک کانت است که تدوین منشور حقوق بشر را پیریزی کرد و از دل آن دموکراسی و ساختارهای دموکراتیک بیرون آمد. اولویت فلسفه بر دموکراسی از همین جا ناشی میشود.
در گفتگو با پروفسور «جوشا کوهن» به بررسی این موضوعات پرداخته ایم که در ادامه می آید.
جوشا کوهن (Joshua Cohen) استاد فلسفه، علوم سیاسی و حقوق دانشگاه استنفورد و دانشگاه اپل است. او از فیلسوفان سیاسی معاصر و از شاگردان «جان رالز» است که دیدگاههای او در این حوزه مورد توجه هستند. کوهن استاد پیشین فلسفه و علوم سیاسی دانشگاهام آی تی بوده است. او رئیس مرکز عدالت جهانی دانشگاه استنفورد و عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا است. درباره دموکراسی، قواعد و بازی، فلسفه، سیاست و دموکراسی و نابرابری جدید از جمله آثار او هستند.
*فلسفه کاربردی چه اهمیتی دارد؟
فلسفه کاربردی دارای اهمیت زیادی است. این فلسفه از دو جهت دارای اهمیت است. اولین موضوع این است که ایدهای فلسفی از رهگذر فلسفه کاربردی، مستقیماً در تجربه های زندگی سهیم می شوند. از سوی دیگر فلسفه کاربردی وارد متن تصمیم گیری ها می شود.
موضوع دوم این است که فلسفه کاربردی شیوه خوب و مناسبی است که از رهگذر آن می توان به درجه عقلانیت و میزان استدلال آن روش فلسفه پی برد. وقتی ایدهای فلسفه محض به عرصه عمل وارد می شود می توان میزان عقلانیت و مستدل بودن آن را مشخص کرد.
در واقع برای بررسی انسجام نظری و مستدل بودن یک فلسفه می توان آنرا به کار بست و در عرصه عمل آنرا به محک زد. عرصه عملی و نتایج منتج شده از آن ایده فلسفی می تواند به نشان دهد که چقدر آن فلسفه در عرصه عملی موفق بوده است.
*اولویت اصلی فلسفه چیست؛ توجه به فلسفه محض یا فلسفه کاربردی؟
فلسفه باید به عینیت بپردازد. یعنی فلسفه ابتدا باید مسائل و موضوعات عینی اجتماعی را در اولویت داشته باشد و فیلسوف ابتدا باید این مسائل را مورد حل و فصل قرار دهد و سپس اولویتهای دیگر فلسفه از جمله فلسفه محض را مورد بررسی قرار دهد.
در عرصه عمل نیز فلسفه باید اولویت بندی کند و مسائل و موضوعاتی که جنله فوری تری دارند را مورد بررسی قرار دهد.
برای نمونه مسائل و مشکلاتی که افراد بیشتری را تحت تأثیر قرار می دهد در اولویت باید قرار گیرند. همچنین مسائل دیگری هم می توانند در اولویت دادن به یک موضوع عینی و کاربردی مؤثر باشند.
بررسی یک موضوع عینی با رویکردی فلسفی باعث می شود تا ابعاد مختلف آن موضوع مورد بررسی قرار گیرد و زوایای مختلف آن موضوع مورد بررسی عمیق قرار گیرد.
*کدام رشته ها و شاخه های فلسفه به فلسفه کاربردی توجه بیشتر دارد؟
به نظر من تمام رشته های فلسفی به جنبه کاربردی و عینیات توجه دارند. در این میان اما برخی شاخه ها و حوزه های فلسفی توجه بیشتری به مسائل کاربردی دارند.
فلسفه سیاسی از جمله شاخه های فلسفه است که توجه زیادی به مسائل عینی و کاربردی دارد. از میان سایر رشته های فلسفه همچنین می توان به فلسفه اخلاق اشاره کرد که جنبه کاربردی اخلاق را مورد بررسی قرار می دهد.
*برخی معتقد هستند که فلسفه تحلیلی جنبه کاربردی بیشتری نسبت به فلسفه قاره ای دارد. برخی نیز در مقابل خلاف این نظر را دارند و معتقد هستند که اتفاقا این فلسفه قاره ای است که بر جنبه های کاربردی توجه دارد و این فلسفه تحلیلی است که جنبه انتزاعی دارد. نظر شما در این خصوص چیست؟
پاسخ به این پرسش سخت و دشوار است. همانگونه که شما هم اشاره کردید برخی جنبه کاربردی فلسفه قاره ای را بیشتر می دانند در مقایسه با فلسفه تحلیلی. برخی دیگر نیز خلاف این نظر را دارند و فلسفه تحلیلی را کاربردی تر از فلسفه قاره ای می دانند. این عده معتقد هستند که فلسفه تحلیلی به مسائل و دغدغه های کاربردی می پردازد.
اما از میان این دو گروه من معتقد هستم که فلسفه تحلیلی جنبه کاربردی بیشتری در مقایسه با فلسفه قاره ای دارد.
جلال حیران نیا
نظر شما